وبلاگ کارتون های باحال
هر چی بخوای هست
 
 
شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: 14:56 ::  نويسنده : هديه محمودي

ستان پسر جوانی است به نام “ویکتور” که با حساب‌گری والدینش می‌خواهد با خانواده‌ای به ظاهر متمول وصلت کند، جالب آن‌که حتی قبل از آن “ویکتوریا”ی عروس را ندیده و بر اثر دست‌پاچگی، مراسم عقدش را در کلیسا به هم می‌زند. او به جنگل‌های اطراف روستایشان می‌رود و در آن‌جا قصد تمرین دارد که ناگهان بعد از اهدای حلقه‌ی ازدواجش به شاخه‌ای خشکیده می‌فهمد که از عروسی مرده تقاضای ازدواج کرده است. “امیلی” یا همان عروس مرده او را به جهان بعد از مرگ می‌برد. جهانی که در آن‌جا با ماجرای قتل عروس بر اثر طمع لردی متمول آشنا می‌شود که هم‌چنان در انتظار دامادی بوده تا حسرت دل را فرونشاند. ویکتور خود را در برزخ زندگان و مردگان می‌بابد. در جهان زندگان لرد هنوز زنده است و باز به حساب ثروت خانواده‌ی ویکتوریا، قصد ازدواج با او را دارد

 



شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: 14:55 ::  نويسنده : هديه محمودي

 

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

در این قسمت شما را با انیمیشن گیسو کمن یا همون تانگلد و براتون گذاشتم چشمک

که پر فروش ترین انیمیشن دنیا شده

 

داستان از این قراره که یه روزی تو یه گوشه از دنیا یک گل سحر آمیز به وجود می یاد

یه پیرزن به نام ننه گاتل اون گل و پیدا می کنه

 

اون گل می تونه همه ی بیماری ها رو درمان کنه و آدم و جوون کنه و گاتل هم با

استفاده از نیروی اون گل قرن ها جوون موند

 

تا این که تو اون سرزمین یک شهری ساخته شد و یک پادشاه و ملکه بر اون حکومت

کردن

وقتی ملکه باردار بود بیماری سختی گرفت و همه ی مردم به دنبال اون گل سحر آمیز

رفتن تا اینکه اون و پیدا کردن

و ملکه تانگلد و به دنیا آورد و نیروی اون گل به موهای تانگلد رسید

 

اون شب گاتل به قصر رفت و خواست تا مقداری از مو های تانگلد و برداره اما وقتی

مو ها رو قیچی کرد اون مو ها نیروشو از دست داد

به همین دلیل تانگلد و دزدید و تو یه قلعه مخفی کرد و مادر اون شد تا همیشه

جوون بمونه و البته زنده

خلاصه تانگلد بزرگ می شه اون یک دوست به نام پاسکال داره

 

اون همه ی کارا و می کرد

جارو می کرد نقاشی می کرد آشپزی می کرد ...

 

گاتل اجازه نمی داد که تانگلد از قلعه خارج شه و برای اون همیشه دلایلی می آورد

و می گفت دنیای بیرون خیلی خطرناکه

 

تا این که فیلین رایدر با دوتا از دوستاش تاج تانگلد و دزدیدن البته فیلین به اونا خیانت

کرد

 

 

بعداز اون مکسیموس وارد داستان می شه که یک اسب سلطنتیه و به دنبال فیلین رایدر

است

 

 

روز تولد تانگلد پدر و مادر او و اهالی شهر برای اومدن او همیشه فانوس هایی رو هوا

می کردن

اون روز تانگلد از گاتل خواست که به عنوان هدیه تولدش اونو به شهر ببره تا اونارو از 

نزدیک ببینه اما گاتل به او می گفت که اونا ستارن و هیچ وقت نمی ذاشت اون از

قلعه بیرون بره

 

فیلین رایدر به طور اتفاقی وارد قلعه ای که تانگلد توی اونه  می شه

 

 

تانگلد با مایتابه اونو بیهوش می کنه و اونو زندانی می کنه

و اون تاج رو پیدا می کنه

 

تانگلد وقتی که اون به هوش می یاد به اون می گه فقط به شرطی اون تاج رو بهت

می دم که تو منو پیش اون نور ها ببری

اون موقع می فهمه که اونا فانوس بودن

 

و فیلین قبول می کنه البته با زور

 تانگلد به خارج از قلعه می ره و خیلی خوشحال می شه

وقتی گاتل می فهمه به دنبال اون می ره البته اون تاج و پیدا می کنه

تانگلد و فیلین تو راه به مهمون خونه ای می رن و در اون جا به چند تا دزد بر می خورن

 

اونا با دزدا دوست می شن و می تونن از دست سربازا فرار کنن

 

گاتل به اون دو دزدی که فیلین به اونا خیانت کرده بود پیشنهاد دادتا با هم به دنبال

آن ها بروند و اونها قبول کردن

 

هم سربازا و هم اون دوتا به تانگلد و فیلین رسیدن اما اونا تونست طی اتفاقی فرار کنن  

و اون موقع فیلین فهمید که موهای تانگلد جادویی ست  

 

 

 

بقیشو بعدا می گم

فقط...

نظر یادتون نره



شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: 14:54 ::  نويسنده : هديه محمودي

سلام

اينم كارتون هورتون

داستان اینطوریه که یه فیله به نام هورتون یه گرده روی یه شبدر پیدا می کنه

که روی اون گرده یه شهر کوچیک بود

که توی اون یه عالمه موجود کوچیک زندگی می کردن

هورتون راجب این شهر و موجوداتش با بچه ها حرف می زد

 

هورتون یه دوست کوچولو داره به اسم موریسKazi & Dora emoticon

 

اما یه کانگرو از اینکه هورتون راجب اون موجودات با بچه ها حرف می زد عصبانی

می شد

 

 

بهمین دلیل به یه لاشخوره گفت که اون شبدر و از بین ببره

اما موفق نشد

 

هورتون تصمیم گرفته بود تا اون شبدر و به یه جای امن ببره

خب حالا موجودات توی اون گرده رو بهتون معرفی می کنم

این شهردارشونه که با هورتون حرف می زنه

 

 

اینم همسر شهرداره

اینم تک پسر شهرداره

اینم یه عکس از دوتا از دخترای شهردار که در بین اون همه دختر بیشتر نازن

اینم دندون پزشک شهرشونه

اینم از مقامات شهر

اگه بقییه داستانو بگم آخرش لو می ره

پس اگه می خواین آخرشو بدونین برید و کارتونشو بگیرید.

 

امیدوارم  خوشتون بیاد

یادتون نره نظر بدین


 



صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش امدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها





نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 7719
تعداد مطالب : 3
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1